ورود شغال به ایران
بدوران انوشیروان شغال به زمين عجم اندر پديد آمد و هرگز آن نبوده بود، و به زمين تركستان(اسیای مرکزی) بودى و بانگ ايشان با هول بود، و به هر دهى به شب بانگ كردندى و ديگر روز چيزى نديدندى. مردمان از آن بترسيدند و ندانستند كه آن چيست. خبر به نوشروان برداشتند و او آن بانگ بشنيد. بفرمود كه طلب كنيدشان و بر اثر بشويد. هر چند جستند نيافتند. نوشروان موبدان موبد را بخواند و گفت: اين چه شايد بودن؟
گفتا: من اندر كتب ايدون خواندم كه چون ملك بيدادى كند و ستم كند از آسمان بانگ آيد، چنانكه خلق بشنوند و نبينند، و من هيچ چيز نشناسم بر روى زمين ميان رعيّت و ملك كه تو آن نكردهاى از داد و عدل، همى ندانم كه اين بانگ چرا همى آيد، و چنان دانم كه اين كارداران خراج بر رعيّت همى ستم كنند و زيادتى همى ستانند از آنكه ملك فرموده است. نوشروان گفت: چه بايد كردن؟ گفت: به هر شهرى موبدى است. بدين مردمان نامه بايد كردن و اين جريدههاى خراج سوى ايشان فرستادن، تا هر موبدى به هر شهرى اندر نبايد گذاشت كه افزونى بستانند. نوشروان همچنان كرد. پس مردمان حيلت كردند به شب و دام فرو كردند تا شغالى بگرفتند و پيش نوشروان بردند. نوشروان گفت: خلقى بدين ضعيفى و به شب بانگ بدان سهم! اين عجب است. پس از آن از بانگ شغال نترسيدند
تاريخنامهطبرى،ج2،ص:746
__________________
ما همیشه سخت ها را می خواهیم ،پر رنگ ها را می بینیم و صدا های بلند را می شنویم.
در حالی که خوب ها اسان می ایند،بی رنگ می مانند و بی صدا می روند.
|